جدول جو
جدول جو

معنی راه دانستن - جستجوی لغت در جدول جو

راه دانستن
(تُ / تُ رُ گَ دی دَ)
ره دانستن. برسم و راه واقف بودن. آشنا بودن به رسم و آداب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روا دانستن
تصویر روا دانستن
جایز شمردن، حلال دانستن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ کَ دَ)
خام انگاشتن.
- خام دانستن بازار، کاسد شمردن
لغت نامه دهخدا
(تَ خوا / خا گِ رِ تَ)
روا دیدن. روا داشتن. روا شمردن. رجوع به روا و ترکیبات مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ کَ دَ)
اجازه درآمدن داشتن. اجازۀ ورود داشتن. اجازۀ وصل داشتن. مأذون بودن بدر آمدن. بار داشتن:
گو برو و آستین ز خون جگر شوی
هرکه درین آستانه راه ندارد.
حافظ (از بهار عجم).
چو در حضور توایمان و کفر راه ندارد
چه مسجدی، چه کنشتی، چه طاعتی، چه گناهی.
فروغی بسطامی.
اندیشه ندارد دلم از آتش دوزخ
تا راه در آتشکدۀ خوی تو دارم.
ناصرالدینشاه.
، ارتباط داشتن. متصل بودن. اتصال داشتن. قابل عبور بودن از یکی بدیگری: همه این جرزها متحرک بود و بهم راه داشت. (سایه روشن صادق هدایت ص 14).
راهی ار با خدا داری، بس کن از این سمتکاری.
(یادداشت مؤلف).
، ربطۀ غیرشرعی داشتن زنی با مردی یا مردی با زنی. (یادداشت مؤلف).
- راه داشتن با کسی، با او رابطه نامشروع داشتن، چنانکه زنی با مردی، یا مردی با زنی. (یادداشت مؤلف).
- راه داشتن بهم نسبتی با کسی، خویش و پیوند و متصل و وابسته بودن:
نبی آفتاب و صحابان چو ماه
بهم نسبتی یکدگر راست راه.
فردوسی.
، راه گرفتن. راه بستن: این اسماعیلیان در اعمال اصفهان دست درازی میکردند و راه میداشتند تاش فراش تاختن آورد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 165)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وا دانستن
تصویر وا دانستن
باز شناختن تشخیص دادن: (گر بضاعت دار شرعی سود بشناس از زبان ور عروس آرای فرعی خلعه وا دان از کفن) (اثیر اخسیکتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه داشتن
تصویر راه داشتن
((تَ))
قطع طریق کردن، راهزنی کردن
فرهنگ فارسی معین